آینده روشن برای تازه شدن هیچ وقت دیر نیست
| ||
|
تن شب خسته و سرده دست مهتابو بریدن گل من خبر نداری..... مهربونی رو خریدن! تو کجای قصه بودی وقتی صحبت از خطر شد؟ وقتی رو گلوی جنگل بوسه از جنس تبر شد؟ توی آغوش کی بودی وقتی بیتاب تو بودم؟ شب تو با کی سحر شد وقتی پیش تو نبودم؟ گله دارم قدِ دریا.... این غرور ِ کذبو بشکن اگه اخمای تو واشه- چیزی کم نمیشه اصلا!؟ حرمت عشقو نگه دار ماه و تقدیم دلم کن توی این شبای خسته- منو از غصه ها کم کن دست شب سیاهه اما- دست تو ، خدای پاکی.. ای که از جنس زمینی- ساده ، مهربون و خاکی- واسه ی این من ِ تنها یه رفیق مهربون باش منو مدیون خودت کن واسه لحظه هام امون باش..
(نازنین هدایت نژاد) |
|
[ طراح قالب : پیچک ] [ Weblog Themes By : Pichak.net ] |