١ـ امروز احساس تضمين آرامش ميكنم
امروز كنار ميايستم و تسليم قدرت برتر خود ميشوم. اجازه ميدهم قدرت نظمدهنده خداوند همه آنچه مرا نگران ميسازد، منظم و هماهنگ كند.
عبادت كننده باوقار تقاضا ميكند خردي به او بخشيده شود تا بر آنچه تغييرپذير است، آگاهي يابد. امروز اموري را كه در جهت تصميمگيري به دست قدرت برتر خود ميسپارم، مطرح ميكنم. با تمركز بر وقايع يا شرايط خارج از اختيار به كاهش انرژي خود ادامه نميدهم.
امروز به خاستگاه خود رو ميكنم و آرامشي را كه در رهايي وجود دارد، حس ميكنم.
٢ـ همه احساسات و شور و حال طبيعي خود را ميپذيرم!
احساسات بخشي از طبيعت من است. گاهي اوقات فوقالعاده و بعضي وقتها رنجآور است. احساسات من هرچه باشد، همه آنها براي بيان كامل من حياتي و ضروري است. من قاليچهاي هنري هستم ـ بيان هنر خداوند. الياف رنگي كه اين اثر ذهني را بهوجود آوردند، احساسات من هستند. امروز مقابل اين اثر هنري با الياف رنگارنگ و تركيبياش ميايستم؛ به آن مينگرم، كامل و بيانتقاد آن را ميپذيرم.
امروز از اينكه احساسات به زندگيام رنگ و عمق ميبخشند، سپاسگزارم.
٣ـ ميتوانم بزرگسال اما همچنان سحرآميز باشم!
امروز سه آرزو براي خود ميكنم. اين آرزوها به من و نه به هر كس ديگر تعلق خواهند داشت. جرأت خواهيم كرد چيزي را آرزو كنم كه هرگز براي خود امكانپذير نميدانستم.
در گذشته ميترسيدم افكاري جادويي داشته باشم. در خانواده مشكل دارم، بسياري اوقات، رؤياهايم تحقق نيافتهاند. ديگر آرزويي نكردم، دعا كردن را از ياد بردم و تمايلاتم را نابود ساختم.
ديگر از افكار جادويي نميترسم، چرا كه قدرت آن را دارم تا بسياري از رؤياهايم را تحقق بخشم.
هر روز بيشتر به تفكر درباره تمايلاتم عادت ميكنم. بهعنوان فردي بزرگسال، ميتوانم درباره آنچه براي خود خواهانم، تصميم بگيرم.
٤ـ امروز در برابر چشمان حضار نامرئي خود، پرده خواهم كشيد!
براي احساس خوشي، خودانگيختگي يا حتي نامعمول بودن، دير نيست. بدين منظور، بايد براي حضار منتقدي كه همهجا با خود همراه دارم، چشمبند تهيه كنم. حضار، صداهايي از گذشته هستند كه براي آنكه به من بگويند چه زماني خرابكار، مسخره يا نفرتانگيز هستم، ترديدي ندارند.
امروز از نمايش بازي كردن چشم ميپوشم. ديگر انرژيهايم را به آن صورت تلف نخواهم كرد.
امروز ميرقصم، ميخوانم، ميخندم و بازي ميكنم ـ مهم نيست صداهاي پدر و مادرم چه ميگويند؟ به خود اجازه ميدهم پرده را بكشم.
٥ـ براي شناخت نيازهايم ميتوانم به خودم اعتماد كنم!
به توانايي خود براي تعيين نيازهايم اعتماد كامل دارم. نقش من بيان كامل خود است. امروز از هر موقعيتي استفاده ميكنم تا آنكس باشم كه هستم. از نيازهاي خود شرمنده نيستم.
من فردي منحصر به فرد و خاص هستم و نيازهايم ضميمه مثبتي از شخصيتم هستند. افرادي هستند كه احساس ميكنند صلاح مرا ميدانند و نيازهايم را به من ميگويند؛ از آنان متشكرم، اما به صداي درون خود گوش ميدهم. انتخابها، نيازها و جهتم را در راه شفا مشخص ميكنم.
امروز مايلم براي گوش دادن به نداي درون خود وقت صرف كنم. امروز براي اعتماد بهصداي درون خود ارضاي نيازهايم، تصميمي آگاهانه ميگيرم.
٦ـ امروز ميتوانم كارهايم را سر فرصت انجام دهم!
امروز در استراحت هستم. عجلهاي ندارم، قدمهاي خودم را برميدارم و در وقت خودم به امور ميرسم. مجبور نيستم عجله كنم. ميتوانم كارهايم را سر فرصت انجام دهم. اغلب در خانواده مشكل دارم، براي ارضاي نيازهاي خود، مجبور بودم شتاب به خرج دهم. براي بزرگشدن عجله داشتم. امروز براي كند رفتن و كشف زمان خود، تصميمي آگاهانه ميگيرم.
هر روز به روش خودم، در حال رشد و ترقي هستم. هيچكس نميتواند مرز رشد را برايم مشخص كند.
در اين لحظه، ساعت رشدم كه ترقي مرا بادقتي فوقالعاده زمانبندي ميكند، تأييد ميكنم. امروز، در كمال آرامش، به ساعت درون خود گوش خواهم داد. براي خود آنقدر احترام قائلم تا حركت خود را كند و به شخصيت خود و دنياي زيبايي كه در آن به سر ميبرم، توجه كنم.
٧ـ بدون ترس و اضطراب ميتوانم از اوقات فراغت لذت ببرم!
امروز خود را در حال چريدن در چراگاه زندگي مييابم. درست مانند اسبي كه پيش از چريدن و خوردن نميتواند مقابل دروازه چراگاه بايستد و نقشه بكشد، من نيز، بدون آنكه برنامهاي مداوم و عملي براي استراحت داشته باشم، نميتوانم از مزاياي زندگي بهرهمند شوم. ميتوانم بهراحتي شاهد رشد علفها باشم.
امروز از اين عقيده كه همه فعاليتهايم بايد هدفدار باشند، دست برميدارم. لازم نيست بابت استراحت نكردن «مناسب»، از خودم شرمنده باشم.
امروز براي تجربه روشهاي مختلف استراحت، به خودم فرصت ميدهم. به خود اجازه ميدهم در مورد اموري كه علاقهمند به انجام دادن آنها هستم، تصميم بگيرم ـ حتي اگر به انجام رساندن آن امور، بيمعنا بهنظر ميرسند.
٨ـ آنقدر قوي هستم كه براي كمك مورد نيازم درخواست كنم!
براي حل مشكلات خود، ميتوانم درخواست كمك كنم. برايم مهم است كه درخواستها و احساسات خود را مطرح سازم. واداشتن انسانها به اينكه نيازهاي مرا حدس بزنند، موجب آزارم خواهد شد.
من قادرم خيلي از طرحها را ساماندهي كنم، اما ميدانم در صورت نياز، در خواست كمك، اهميتي بهسزا دارد.
من شخصي نيرومندم. همچنين اعتراف ميكنم كه فردي فراتر از افراد بشر نيستم. همچنان كه بالغ ميشوم، پيش از آنكه مشكلاتم بسيار بزرگ شوند، براي درخواست كمك احساس قدرت ميكنم. مجبور نيستم به تنهايي بر مشكلات غلبه كنم.
نويسنده: راكل لرنر
ترجمه: عباس چيني، مرسده طباطبايي