آینده روشن برای تازه شدن هیچ وقت دیر نیست
| ||
|
تلقين و تقويت اراده
تلقين در مبارزه با اين عادت نقش مهمي رو بازي مي كنه.افراد معتاد به اين عادت بايد مرتباً به خود تلقين كنن كه به خوبي قادر هستن اين عادت زشت رو ترك كنن... بايد تلقين رو چندين روز پشت سر هم ادامه بدن.همه روزه در محل آرومي كه چيزي فكرشون رو به خودش مشغول نمي كنه،فكر خود رو متمركز ساخته و با كلمات شمرده و محكم اين جمله رو تكرار كنن:
من به خوبي قادرم،اين عادت بد رو، از خود دور كنم،من قادرم... تكرار اين تلقين ساده،اثر عجيبي در تقويت روحيه و ترك اين عادت و هر عادت بدي داره.
علاوه بر اين براي تقويت اراده از مطالعه ي كتاب هاي روانشناسي كه براي تحكيم و رشد شخصيت و تقويت اراده نوشته شده غفلت نورزن. زيرا نخستين گام در اين راه اراده و تصميمه.
هيچ كار بزرگي ، بدون اراده ي بزرگ ميسر نخواهد شد. از همه ي اونايي كه به اين وبلاگ سر مي زنن،تقاضا دارم براي تموم گرفتاراي اين عادت كه ديگه از گناه كردن خسته شدن، دعا كنن... ما رو هم از دعاي خودتون محروم نكنين...
هر گاه خدا بنده اش را دوست داشته باشد،واعظي از درونش براي او قرار مي دهد كه او را نصيحت مي كند و يك زجر دهنده و نگهدارنده اي درقلبش قرار مي دهد كه او را امر به اعمال نيك كند و نهي از امور ناشايست بنمايد... پس همسفر عزيز هر گاه كه چنين محبتي در درونت شكل گرفت و احساس دوستي با خدا را پيدا كردي بدان كه خداوند نيز متقابلاً تو را دوست دارد و به واسطه ي محبت خداوند به هر چيزي مي توان رسيد.
سلام. همیشه یادمون باشه که در هر مرحله از ترک کردن که هستیم هیچ وقت ناامید نباشیم. اگه تازه فهمیدیم که کاری که میکردیم گناه بوده ،ویا اگه توی مسیر ترک کردن چند باری با شکست مواجه شدیم ،ویا اینکه برای یه مدتی ترک کردیم و ترکمونو شکستیم و.... ، باز هم نباید ناامید بشیم.خداهمیشه منتظربازگشتمون هست و شیطان هم منتظر ناامید شدنمون هست. گناه ناامیدی خیلی کمتر از گناه خود... نیست.تا وقتی در توبه و جبران کردن باز هست ناامیدی و افسردگی چرا؟البته باید واقعا از کارمون پشیمان باشیم و در فکر جبران اشتباه باشیم.
به روايت افسانهها روزي شيطان همه جا جار زد كه قصد دارد از كار خود دست بكشد و وسايلش را با تخفيف مناسب به فروش بگذارد. كسي از او پرسيد: اين وسيله چيست؟ شيطان پاسخ داد: اين نوميدي و افسردگي است. آن مرد با حيرت گفت: چرا اين قدر گران است؟ شيطان با همان لبخند مرموزش پاسخ داد: چون اين مؤثرترين وسيله من است. هرگاه ساير ابزارم بياثر ميشوند، فقط با اين وسيله ميتوانم در قلب انسانها رخنه كنم و كاري را به انجام برسانم. اگر فقط موفق شوم كسي را به احساس نوميدي، دلسردي و اندوه وا دارم، ميتوانم با او هر آنچه ميخواهم بكنم..
ظهرخسته و کلافه از خودم و اوضاع زندگیم رسیدم خونه . حال و حوصله هیچکاریو نداشتم. رفتم توی اتاقمو لباسامو در آوردم . چند روزی بود که شدیدا وسوسه میشدم خودارضایی کنم اما چندین بار جلوی خودمو تونستم بگیرم . ولی امروز یه دفعه به ذهنم رسید اینکارو کنم ، نمیدونم شاید بخاطر کلافگی شدید اون روزم بودش! درو بستم و رفتم سر کامپیوتر و به نت وصل شدم .انگار خون جلوچشامو گرفته بود و به چیزی جز خودارضایی کردن فکر نمیکردم، فوری رفتم سراغ سایتای "3کسی"، سرعت اینترنت پایین بود و منم هرچی میگذشت عصبی تر میشدم . یه سایت تقریبا داشت بطور کامل باز میشد که صدای در اومدش . رفتم بیرون و درو واکردم دیدم مادرمه .چند دقیقه ای با هم صحبت کردیم و بعد فوری دوباره اومدم توی اتاق تا اونکارو کنم !!!!! دوباره رفتم سراغ اون سایتا و با حرص و ولع زیادی از کوچکترین و بی ارزشترین عکس "3کس" هم نمیگذشتم .چند دقیقه ای گذشت که گوشیم به صدا در اومدش . داداشم بود . گفت سامان من توی خیابونم داره شدید بارون میاد ، اینجاهم بدمسیره و ماشین نمیاد، با ماشین بیا دنبالم . با خودم گفتم اه لعنت به این شانس ! فوری لباس پوشیدمو رفتم آوردمش . تا رسیدم خونه دوباره همون حسو پیداکردم و بازم با عجله رفتم سمت اتاقم ... داشتم پله های اتاقو پایین میرفتم که یه دفعه پام پیچ خورد و افتادم کفه اتاق . پامو گرفتمو یه گوشه نشستم . یه طرف اتاق کامپیوترم بود و سایتای 3کسیش ، و اون طرفتم من بودم که پام درد میکرد و روی زمین نشسته بودم . یه لحظه به خودم اومدم ، تنم لرزید !! گفتم واااااای سامان ، چرا اینقدر کور شدی؟ خدا چطور باید بگه که نمیخواد تو این گناهو انجام بدی؟ از این واضح تررررر؟ چطور باید کمکت کنه تا بتونی ترکش کنی؟ چرا اینقد کور و کند ذهن شدی که نمیتونی پیام واضح خدا رو ببینی و درک کنی؟ کامپیوترو خاموش کردم و نشستم . رو به قبله سجده کردم و گفتم خدایا شکرت که سامان کورت رو دوباره بینا کردی .. خدایا شکرت که منو تنها نزاشتی .. شکرت که اومدی روی زمین و داری به این بندت کمک میکنی ... خیلی سبک شده بودم ... فوری رفتم بالا پیش مادرم و اون حالت بد رو از خودم دور کردم . خدایا ! ببین بندتو ! میدونم که گناهکارم ، میدونم که لیاقت بندگیتو ندارم ، اما خدایا جز تو کیو دارم که پیشش زانو بزنم ، سجده کنم و یه دل سیر گریه کنم؟ |
|
[ طراح قالب : پیچک ] [ Weblog Themes By : Pichak.net ] |