آینده روشن برای تازه شدن هیچ وقت دیر نیست
| |||||
|
سلام
مات و مبهوت به یک جا خیره شدی. صورتت سرخ شده. تو چشمای گود رفته ات اشک جمع شده. دیگه هیچ چیز برات مهم نیست. بعضی وقت ها زار زار میزنی زیر گریه. با دستهایی که دارن میلرزن اشکات رو پاک می کنی. بعضی موقع ها از عصبانیت تو سر و کله ی خودت میزنی. به خودت فحش میدی. و همش خودت رو به خاطر کاری که کردی سرزنش میکنی. حس تلخ ناامیدی رو در وجودت احساس میکنی. حسی که همش تو گوشت میگه نه این دنیات رو داری و نه اون دنیات. این احساس ها تو رو چند دقیقه ای به فکر فرو میبره. به خودت قول میدی که این بار دفعه ی آخرم بود. دقیقا همون حرفی رو تکرار میکنی که دفعه ی قبل هم گفته بودی. این بار دفعه ی آخرم بود... خیلی از ما این احساس تلخ ناامیدی و یاس وبعد تصیم دوباره برای بازگشت رو تجربه کردیم. ولی چرا بارها و بارها و دوباره و دوباره با شکست رو به رو شدیم؟ بزار من حدس بزنم. امیدوارم با نظرم موافق باشید. این که عوامل زیادی ما رو به انجام دوباره ی این عمل کثیف سوق می دهند که شکی نیست و میدونم اکثر شما این رو قبول دارید. ولی بچه ها شما یک موضوع مهم رو دست کم گرفتین. شما قدرت شهوت خود رو دست کم گرفتید. اگر میخواهین به قدرت شهوت پی ببرین کافی است که فقط نگاهی به تاریخ و به پادشاهان سلسله های مختلف بیندازید. من نمیخوام تاریخ درس بدم. من میخوام بگم که باید از تاریخ درس عبرت بگیریم.چقدر پادشاهان بودند که سرزمین های خود را به خاطر گرفتن یک زن از کشور دیگه از دست دادن. شهوت آتشی است که همیشه شعله ور است واگر بخوای با این شعله بازی کنی ممکنه تمام زندگیت رو بسوزونه. میدونم مبارزه با شهوت سخته ولی با کمک خیلی از چیزها میتونین کنترلش کنید. فقط باید بگردین تو وجودتون ببینید چه چیزی شما رو در زندگی از شهوت بی جا دور میکنه. بعضی از افراد یکی از بهترین و سریع ترین راه ها را انتخاب میکنند و اون افزایش ایمان است. در حقیقت این افراد با یک تیر دو نشون میزنند یکی شهوت خودشون رو به خوبی کنترل میکنند ودیگری معنای واقعی زندگی کردن رو با تمام وجودشون احساس میکنند و آرامش جاوید الهی پاداشی است که نصیبشان میشود( البته با صرف نظر از صواب و منزلتی که نزد خدا پیدا میکنی) و بعضی دیگر نیز راه های مختلف مثل رفتن به بیرون یا قرار گرفتن توجمع یا هرچیز دیگره ای که خودتون بهتر از من میدونید رو انتخاب میکنند. نمی خوام زیاد سرتون رو با حرف های تکراری خودم درد بیارم فقط خواستم بگم که وقشه .....
تو توی زندگی دنبال چی هستی عشق..آزادی .رهایی....
با سلام و خیلی خوب شد این وب درست کردید.هم من و هم همه پسرا در سنی هستیم که نمیشه ازدواج کنیم شهوت خیلی در این سن زیاده و این واقعیته.کسی بگه از پسرای این دوره استمنا نکرده دروغه.قدیمیا رو نمیدونم.دو سه چیز مهم باید بگیم.یکی اینکه نباید استمنا کرد ولی این کار از اینکه به یک پسر یا دختر تجاوز بشه یا با میل خودشون یا میل خودمون رابطه جنسی بوجود بیاد بهتره.دیگریش اینه که راه حل نداره.اگر داشت گفته میشد.با ورزش سنگین و عبادات نمیشه جلوی غریزه های انسانها را گرفت.مثل غذا و شهوت و آب و خواب.فقط میشه کنترلش کرد.کم بشه.من برای سه چهار سال کار هر روزم بود.فقط دور چشمم یک حلقه تیره افتاده بود.وقتای که امتحان بود یک ماه میشد کاری نمیکردم دور چشمام حلقه تیره کمرنگ میشد.زیادتر خودارضای میکردم هم تیره میشد بعدش چین میافتاد.زیر پلک پایین.نمیدونستم اون موقع ولی پدر مادرامون میفهمند ما چکار کردیم ها. بهمون نمیگن ولی میفهمند.بزرگترا هم میدونند ولی به رومون نمیارند.از دخترا نمیگم چون بلد نیستم هیچ چیزی.درسته که بد هست ولی نباید خیلی زیادی دروغ بگیم که زود پیر میشیم میمیریم کور میشیم. چون باعث میشه چیزی بدتر برای بعضی پسرها بوجود بیاد.یکی چونکه اینها رو شنیده بود از ترسش نکنه کور بشه قبول کرده بود که یک نفر با اون کار بد کنه.هم ارضا میشد هم خودارضای نبود.بعدا یک نفر شد چند نفر.بهتر این نبود که بگیم استمنا نکن ولی نمیشه کاریش کنی دیگه نذار کسی با تو کار بدتری بکنه؟؟؟؟؟؟؟؟ با تشکر از دوست خوبم. زندگی زیباست ...
نوشته زیر توسط یکی از همنفس هایمان نوشته شده...که برامون فرستاده ازیش ممنونم... با سلام به همه ی دوستانی که برای پاک بودن و پاک ماندن خودشون خیلی زحمت میکشن تا همیشه احساس قشنگ و خوبی که این پاک بودن به آدم میده رو در همه جا داشته باشن..... دوستان من ، من همیشه که تصمیم به ترک میگرفتم بعد سه ، چهار روز به خودم میگفتم که من که تونستم این چند روز رو ترک کنم پس حتما میشه هر موقع ترک همیشگی یا لااقل ترک چند ماهی کرد و باز به مسیر خودم ادامه میدادم و یه جورایی هم به خودم میگفتم بازم ادامش میدم و به غیر از اون ضعف جسمی و روحی وروانی بعد خودارضایی اصلا به هیچ وجه ناراحت نمیشدم ولی ولی همین احساس بد و وسوسه انگیز (به صورت قدرت اعتماد به نفس دادن "اشتباه" به آدم ) بوده که من همیشه و همیشه در مقابل ترک شکست میخوردم وشیطان همیشه بر من پیروز بود و به خاطر دوری و غرور خودش به خدا ،،با حس حسادت، و کشیدن همه به پایین و همراه کردن همه به راه اشتباه خودش همیشه به من میخندید و من به دلیل اینکه تسلیمش شده بودم فقط و فقط روزبه روز به آدمی ضعیفتر تبدیل میشدم..... این و گفتم که دوستانی که این حس رو دارند اشتباه منو تکرارنکنند و زندگی قشنگ و آرامش فکری و اعصاب خودشونو با انجام این عمل تباه نکنند.......
|
| |||
[ طراح قالب : پیچک ] [ Weblog Themes By : Pichak.net ] |